به تو خو کردهام، مانند "سربازی" به "سربندش"
تو معروفی به دل کندن... مونالیزا به لبخندش
تو تا وقتی مرا سربار میبینی، نمیبینی-
-درخت میوه را پرُبار خواهد کرد پیوندش!
به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد...
بهای شعر هایم را بپرس از آرزومندش!
به دنیا اعتباری نیست، این حاجی بازاری
نه قولش قول خواهد شد نه پا برجاست سوگندش
گریزی نیست جز راه آمدن با مردم پابند
همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش
به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست
چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش
چه حالی داشتم با رفتنت؟ "سربسته" میگویم
شبیه حال مردی شاهد اعدام فرزندش...
حسین زحمتکش
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.