آمدم یک سلام و دیگر هیچ...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

ماهی کم طاقتم! یک روز دیگر صبر کن...

تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است

زندگی در دوستی با مرگ عالیتر شده است

هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند

کوزهی تنهایی روحم سفالیتر شده است

آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب

ماه در مرداب این شبها هلالیتر شده است

گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟

دیدم این پاسخ از آن پرسش سوالیتر شده است!

زندگی را خواب میدانستم اما بعد از آن

تازه میبینم حقیقتها خیالیتر شده است

ماهی کم طاقتم! یک روز دیگر صبر کن

تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است

 

فاضل نظری

۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق...

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق

هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق

قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت

باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم

شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست

میتوان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت، به پروانه نمیآید عشق

 

فاضل نظری

۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰