تو رسیدی که یکی شاعریاش گل بکند

چشمه ای خشک از این معجزه قل قل بکند

فوران کردن من هیچ، دماوند هم آه

روبروی تو بعید است تحمل بکند

باش در هیات آیینه و بگذار جهان

روزی از دیدن تصویر خودش هل بکند

اخمهایت خفهام می کند ای کاش یکی

گره ی بین دو ابروی تو را شل بکند

آبشاری ست نماد منِ افتاده که عشق

عظمت میدهدش هرچه تنزل بکند

خوبی اندازهی انبوه بدیهای زمان

که زمین در خودش احساس تعادل بکند

 

جواد منفرد